ترکه میره تو یه میهمانی ساکت میشینه هیچ کس هم حرفی نمی زنه بعد 5دقیقه میگه بیایید در باره یک چیزه دیگه سکوت کنیم.
آقاهه بهش می گه: آقا! اینجا کتابخونه هست.
حیف نون می گه: ببخشید… بعد یواش در گوش آقاهه می گه: یه ساندویچ بدین با سس اضافه!
سه نفر می خواستند چای لیپتون بخورن. اولی فنجان رو نگه می داره و لیپتون را تو فنجان تکان می ده، دومی لیپتون را نگه می داره و فنجان را تکان می ده، سومی لیپتون را به دور فنجان می ماله!
مادر: احمد! اگر من به تو ?? تا بادام بدهم که آنها را به طور مساوی با جواد تقسیم کنی، چند تا به او می دهی؟
احمد: سه تا!
مادر: ببینم! مگر تو حساب کردن بلد نیستی؟
احمد: چرا مامان من بلدم، ولی جواد که بلد نیست!
احمد: مامان! اجازه می دهی بروم با اکبر بازی کنم؟
مادر: نه پسرم، اکبر بچه خوبی نیست. آدم باید همیشه با دوست بهتر از خودش بازی کند.
احمد: پس اجازه بدهید اکبر بیاید با من بازی کند!
به ترکه میگن سفر حج چطور بود میگه خیابونا تمیز ، برجاش بلند ، ماشینا آخرین مدل. البته یه جای زیارتی هم داشت که شلوغ بود نرفتم.
به غضنفر میگن شنیدیم آدم شدی! غضنفر میگه: نامردا شایعه کردن!
غضنفر با ذوق به دوستش میگه : بالاخره بعد از 2 سال این پازل رو حلش کردم! دوستش میگه 2 سال زیاد نیست؟ لره میگه: نه بابا رو جعبش نوشته 7 تا 10 سال !
به غضنفر میگن سفر حج چطور بود ؟ میگه خیلی سنگ به سر و صورتم خورد ولی بالاخره بوسیدمش!
جعبه سیاه سی130 پیدا شد : توش غضنفر به خلبان میگه آقا سه راه آذری پیاده میشم !
غضنفر دکمه ای پیدا کرد و برد پیش خیاط. - آقا میخوام برای این دکمه یک کت بدوزید!!!
ترکه ادعای پیغمبری میکنه . بهش میگن خوب کتابت کو ؟ میگه ، فعلا جزوه میگم بنویسید تا بعد ...!!!
یارو تلویزیون رو روشن میکنه کانال 1: قرآن. کانال 2: قرآن. کانال 3:قرآن. کانال 4: قرآن. کانال 5: قرآن. پا میشه تلویزیون رو میبوسه میذاره رو طاقچه!
یه ترکه موبایل ّاسم نویسی میکنه!بعد میگه خدا کنه نوکیا در بیاد.