سفارش تبلیغ
صبا ویژن

88/1/18
11:37 عصر

باحاله

بدست علی در دسته جوک-ترک-لر

ترکه میره تو یه میهمانی ساکت میشینه هیچ کس هم حرفی نمی زنه بعد 5دقیقه میگه بیایید در باره یک چیزه دیگه سکوت کنیم.

 

 

حیف نون می ره کتابخونه، داد می زنه یه ساندویچ بدین با سس اضافه.
آقاهه بهش می گه: آقا! اینجا کتابخونه هست.
حیف نون می گه: ببخشید… بعد یواش در گوش آقاهه می گه: یه ساندویچ بدین با سس اضافه!

سه نفر می خواستند چای لیپتون بخورن. اولی فنجان رو نگه می داره و لیپتون را تو فنجان تکان می ده، دومی لیپتون را نگه می داره و فنجان را تکان می ده، سومی لیپتون را به دور فنجان می ماله!

 

مادر: احمد! اگر من به تو ?? تا بادام بدهم که آنها را به طور مساوی با جواد تقسیم کنی، چند تا به او می دهی؟
احمد: سه تا!
مادر: ببینم! مگر تو حساب کردن بلد نیستی؟
احمد: چرا مامان من بلدم، ولی جواد که بلد نیست!

 

احمد: مامان! اجازه می دهی بروم با اکبر بازی کنم؟
مادر: نه پسرم، اکبر بچه خوبی نیست. آدم باید همیشه با دوست بهتر از خودش بازی کند.
احمد: پس اجازه بدهید اکبر بیاید با من بازی کند!

 

 

 

 

به ترکه میگن سفر حج چطور بود میگه خیابونا تمیز ، برجاش بلند ، ماشینا آخرین مدل. البته یه جای زیارتی هم داشت که شلوغ بود نرفتم.

به غضنفر میگن شنیدیم آدم شدی! غضنفر میگه: نامردا شایعه کردن!

غضنفر با ذوق به دوستش میگه : بالاخره بعد از 2 سال این پازل رو حلش کردم! دوستش میگه 2 سال زیاد نیست؟ لره میگه: نه بابا رو جعبش نوشته 7 تا 10 سال !

به غضنفر میگن سفر حج چطور بود ؟ میگه خیلی سنگ به سر و صورتم خورد ولی بالاخره بوسیدمش!

جعبه سیاه سی130 پیدا شد : توش غضنفر به خلبان میگه آقا سه راه آذری پیاده میشم !

غضنفر دکمه ای پیدا کرد و برد پیش خیاط. - آقا میخوام برای این دکمه یک کت بدوزید!!!

 

 

دوتا غضنفر تصمیم میگیرن فارسی صحبت کنن اولی میگه پاشو دومی نمیپاشم اولی جواب میده نگو نمیپاشم بگو پاشیده نمی شوم.

ترکه ادعای پیغمبری میکنه . بهش میگن خوب کتابت کو ؟ میگه ، فعلا جزوه میگم بنویسید تا بعد ...!!!

یارو تلویزیون رو روشن میکنه  کانال 1: قرآن.  کانال 2: قرآن.  کانال 3:قرآن.  کانال 4: قرآن.  کانال 5: قرآن. پا میشه تلویزیون رو میبوسه میذاره رو طاقچه!

یه ترکه موبایل ّاسم نویسی میکنه!بعد میگه خدا کنه نوکیا در بیاد.